از هندسه تا مطالعات معماری
ماههاست که چیزی ننوشتهام.
اتفاق جدیدی نیست. قبلاً علتش مشغله بود و دور شدن از مطالعه. اینبار در حالی دست به قلم نمیشوم که هر روز به مطالعه مشغولم. پس مشکلم چیست؟ چند هفتهای است که ذهنم درگیر است. حدس میزنم مشکلم به گرایشی که انتخاب کردهام، یعنی مطالعات معماری، برگردد! مشکلم این است که بیش از حد دچار نوعی محافظهکاری پژوهشی شدهام که اقتضای مقالهنویسی است. مشکلم این است که دیگر بدون دغدغه مطالعه نمیکنم. مشکلم این است که برای گفتن یک گزاره کمتر از شهودم استفاده میکنم و دستبهعصا مینویسم. احتیاط بد نیست؛ اما تعادل مطلوبتر است!
بههرحال، امروز تصادفاً با یک صفحهی اینستاگرام مواجه شدم که مسائل هندسی داشت. سر کلاس مجازی دانشگاه بهجای توجه به صحبتهای استاد داشتم آنها را حل میکردم. خیلیهایش را نتوانستم حل کنم و خیلیهایش را هم اشتباه حل کردم. اما نکتهی جالب هندسه این است که «جواب قطعی» دارد. یعنی میتوان خیلی قاطعانه از امرِ درست دفاع کرد و یک فرضیه را اثبات کرد. این همان گمشدهی من است: تولید و دفاع از یک فرضیه.
اساتید از ما میخواهند تا فرضیه بسازیم و از آنها دفاع کنیم، اما با ما تمرین نمیکنند؛ بلکه با شدت تمام آن را میکوبند و نمیگذارند که بدون سهچهار منبع حرفی بزنیم. کسی که فرضیه نسازد نمیتواند بنویسد. کسی که فرضیه نسازد «دندان نیشی» برای نوشتن ندارد.