تشدیدِ حسرت و سرخوردگیِ انسانِ ایرانی
رونالدو به ایران آمد و رفت. هر تصویری که از استقبال او منتشر شد همچون بمب خبر کرد. از رفتار مسئولین بگذریم، منتقدین و روشنفکران هم آه به سر دادند که ای داد و واویلا که آبرویمان رفت. ناراحت شدم. چون انتظارِ تحلیلهایی داشتم که نشنیدم. همین تحلیلگرها وقتی که آمار ۳.۵ میلیارد بینندهی جام جهانی ۲۰۱۸ را میشنوند ذوق میکنند و اراجیف میبافند، اما وقتی که بحث وطنی میشود، عینک سیاهنمایی به چشم میزنند و همه چیز را به کلیشههای سیاسی ذهنشان فرو میکاهند. آنها فراموش کردهاند که ۱۳سال پیش در زلزلهی هائیتی، بردپیت و جولی و سلبریتیهای دیگر چه زلزلهای بهپا کردند. تحلیلگران آنجا از نظم جهانِ جدید سخن میگویند و اینجا ناگهان حرفهای اجتماعیشان، فقط بوی سیاسی میگیرد.
اصلاً دوست داشتیم که سر مسئلهی رونالدو افسوس بخوریم و به مسئولین هم فحش و ناسزا بدهیم! اما انصاف نیست که دو دقیقه بعد از آن، در موبایلهای خودمان به دنیای رؤیاییِ غرب سفر کنیم و دوباره شروع کنیم به تمرینِ مقایسهی ایران با «خارج»؛ انصاف نیست که از شیفتگان جانبرکف رونالدو ایراد بگیریم، اما وقتی که دوستمان تلفظ یک کلمهی انگلیسی را اشتباه اِسپِل کرد، او را مسخره کنیم. این خندهها نشانهی کمبود اعتمادبهنفس ماست نسبت به خارجیجماعت. نشانهی یک نگاهِ یوتوپیایی به جهان غربی و مقایسهی آن با وضعیت بهظاهر اسفناک خودمان.
پیشنهاد میکنم که کمی به زندگی بابا بزرگهایمان در دورهی قاجار و پهلوی نگاهی کنیم و ریشههای سرخوردگی ایرانیان نسبت به غربیها را جستوجو کنیم. این حس سرخوردگیمان جایی به حدنصاب میرسد که با حسرت به تاریخ نگاه میکنیم. تاریخ را هم به گذشتهی دور -یعنی تمدن هخامنشی- و گذشتهی نزدیک -یعنی سالهای پایانی حکومت پهلوی- خلاصه میکنیم.
سالهای پایانی حکومت پهلوی از این جهت حائز اهمیت است که این روزها در اینستاگرام با سخنرانیها و مصاحبههایی از محمدرضاشاه مواجه میشوم که سرِ رقابت با قدرتهای جهانی دارد. بعد از این ویدئوها هم که فقط باید حسرت بخوریم از اینکه «نگذاشتند» برنامههایش به نتیجه برسد و عاقبت به این روز افتادیم. ما امروزه برای خودمان دو حسرت تاریخی ساختهایم. هم خودمان را قدرتِ بالفعل جهان باستانِ هخامنشی میپنداریم و هم قدرتِ بالقوهی جهان مدرن (که با توطئه به آن دست نیافتیم).
نتیجهی این احساس سرخوردگی باعث غریبنوازی ایرانیان نسبت به بیگانه میشود؛ و نتیجهی آن احساس حسرت به بروز رفتارهای پرخاشگرانهی ضدغربیِ پهلوی دوم و جمهوری اسلامی میانجامد که نسبتی با واقعیات جهان ندارد و برای هر دویشان دردسرهای بینالمللی میآفریند.