شیخ را دیدم که نماز خفتن بگزارد، و تا روز بر سر انگشت پای ایستاده بود، و گفت: من در حال عجب بماندم و او را گوش میداشتم، جمله شب را در کار بود. پس چون صبح برآمد، بر زبان …
محمد فرید مصلح مقالات.
I have made an effort to describe a feeling which has tortured me often enough; I revenge myself on it …
«زمانی که برای تغییر آماده میشوید، تمام روایتهایی که باید با آنها مقابله کنید را در نظر بگیرید. نسبت به …
و گفت: هرگز متکبر بوی معرفت نیابد. گفتند: نشان متکبر چیست؟ گفت: آنکه در هژدههزار عالم نفسی بیند خبیثتر از …
و گفت: «سیسال برای خدا طلبیدم، چون بنگریستم او طالب بود و من مطلوب». *** و گفت: «از نماز جز …
نقل است که روزی سلطانالعارفین بایزید بسطامی فرمود که «سخن چهارکس به من به غایت تأثیر کرد. اول آنکه طفلی …
ابوموسی گفت: شبی بایزید از خانه بیرون رفت. صدای پاسبانی شنید که به تهلیل و تکبیر بانگ برداشته بود. روی …
اغلب بایزید -رحمهاللهعلیه- به حج پیاده رفتی؛ و هفتاد حج کرده بود. روزی دید که خلق در راه حج از …
در استغراق چنان بودی که مریدی داشت که بیستسال بود از وی جدا نشده بود. هر روز که شیخ او …
نقل است که شیخ در پس امامی نماز میکرد. پس امام گفت: یا شیخ! تو کسبی نیمکنی و چیزی از …