ارزش، نگاه، تغییر
ارزش، نگاه، تغییر
دچار چیزهایی شدم که از آن منزجر بودم، باورهایم ضعیفتر از آن چیزی بود که به زبان میآوردم و ارزشهایم بارها فرو ریخت. من فکر میکنم این داستان ماست که تغییر کنیم و به یاد بیاوریم که طبیعت دنیا، تغییر است. به همین خاطر ترجیح میدهم خودِ تغییرها را دوست داشته باشم و به دنیای درحالتغییر نگاه کنم. نمیدانم شما در مواجهه با تغییرات شخصیتیتان، عصبانی میشوید یا در گوشهای کز میکنید… اما در هر صورت آرزو میکنم که عمر همهتان سرشار از تغییر باشد تا ارزشهایتان فرو بپاشد و پس از هر فروپاشی، تصویرهای ذهنیتان شکسته شود تا برای یافتن جایگزین، دوباره به دنیا نگاه کنید. گاهی کودکانه فکر میکنم که چه خوب میشد اگر میتوانستم از تقیدات جسمم آزاد شوم و از جایی دورتر، فقط بنشینم و صبح تا شب دنیا را نگاه کنم. اما این شدنی نیست و باز مجبور میشوم برای فرار از گرداب انفعال و مرگ چیزهایی را دوست داشته باشم. من هنوز ارزشهایم را دوست دارم و به خاطرشان تلاش میکنم یا عصبانی میشوم. من هنوز همان فریدم، با این تفاوت که میدانم این نیز شاید روزی فرو بپاشد. پس سعی میکنم بیشتر نگاه کنم تا شاید زودتر تغییر کنم و بیشتر از دنیا و تغییراتش لذت ببرم.