اصلاح نظم
بعد از دو سه روز استراحت مطلق پس از کنکور از این فراغت تام نیز خسته شدم. درست در بازهای قرار گرفتهام که نمیدانم سال دیگر در این لحظه یک دانشجویم یا سرباز یا در جایگاهی دیگر؟! آیندهی معلوم چالشی است آزاردهنده و البته فرصتی را فراهم میکند تا دوباره و از نو به راه آمده نظر بیندازی و اهداف و آرمانهایی را که در روزمرگیها فراموش میشوند را بازتعریف کنی و دوباره برای ادامهی مسیر آماده شوی؛ فارغ از این که قرار است چه رخ دهد…
بعد از بیست و خردهای سال زندگی آنقدر به خودم واقفم که بتوانم در دو کلمه تمام اهداف و سیاستگذاریهایم را خلاصه کرده و مانند معماران سدهی اخیر با یک شعار اعلام دارم: «اصلاح نظم» بگذارید کمی توضیح دهم که چگونه به این شعار رسیدم. خودم را یک انسان احساسی میبینم که خیلی وقتها شدتش خود مرا نیز آزار میدهد و البته بخشی از دغدغههایم مسائلی است انساندوستانه و زیبا که شاید برای خیلی از مردم در اولویت اول اهدافشان نباشد. بنابراین جانمایهی شعارم، هر چه که باشد باید جانمایهاش، یعنی به «خدمت به خلق» بازگردد. اما انتخاب این عبارت بهعنوان شعار صرفا کلیشهای میشود آرمانی که نه مسیری پیش رو میگذارد و بخاطر فاصلهاش با دنیای واقع و کار و زندگی روزمره محکوم میشود به فراموشی.
تجربیات و مشاهدات سیاسی، تشکلی و جمعی دیگر مرا به این اندیشه سوق داد که عامل موفقیت هر اجتماعی در نظم پیدا یا نهان آن است و بشر به نظم بشر است. در عصر حاضر ما محکومیم به تحمل نظم بیشتر از هر دورهی دیگر و خوشی یا فلاکت، موفقیت یا شکست و عاقبتبخیری یا نابودی خویش را مدیون نظم آنیم. عجیب است که نظم را صرفا پدیدهای رشد دهنده و مثبت ارزیابی میکنیم و همیشه خیلی دیر به مخاطراتش میپردازیم.
«اصلاح نظم» سه مرحله دارد:
- مشاهده به دور از پیشداوری و القائات رسانه یا بازبینی حقیقت امر از دریچهای غیر از دریچهی قدرت
- تولید یک راهکار اجرایی
- اصلاح مداوم نظم جایگزین با توجه به پیامدهای جانبی آن
حالا راحتتر میتوانم سر بر بالش بگذارم؛ چرا که میدانم نتیجهی کنکور هر چه که باشد شعاری دارم که مرا در انتخاب مسیرم کمک خواهد کرد. چه بسا فلافل فروشی شوم که با ارائهی یک نظم و الگوی جدید بر تغذیهی مردم تاثیرگذار باشم! چه بهتر از این؟!