قاشق چنگال معماری کجاست؟
آیا هدف ما از آشپزی مشخص هست؟ حتی اگر بعضی از اهداف را پیشفرض حساب کنیم، بازهم هدف همیشه یکی نیست! چرا که گاهی فلافل فروشیهای شکمپر کن را بهترین پاسخ میدانیم و گاه حاضریم پولی چندبرابر فلافل را صرف انعام مسئول رستورانی مجلل کنیم! البته بعضا پیش میآید که هدف از آشپزی محدود بزرگتر از یک وعدهی غذایی باشد؛ قطعا جوجهای شمال بهترین بهانه برای دورهمی است. مشهور است که قدیم الایام، دختران دم بخت برای بیان تمایل خویش به ازدواج، غذا را شورتر از حد معمول میپختند. بعضی وقتها هم اهداف بوی آرمانی و ایدئولوژیک میگیرد: معنای یک روز غذا نخوردن گاه عبادت است و گاه اعتراض به ظلم. اخیرا شاهدیم که آشپزی در جدیترین حالت ممکن ادا میشود و به فرقه گرایی میانجامد و گیاهخواران و خامگیاهخواران و امثالهم با ذکر فرقهی خود در بیو ی اینستاگرام، اعتقادات خویش را فریاد میزنند! اما هر آنچه که از آشپزی میبینیم، یک نتیجهی نهایی است. از کودکان مهدکودکی خواستند که میوهی اولیهی سس کچاپ را حدس بزنند و تقریبا هیچیک پاسخ درستی نداد. به مرور زمان برای ما طبیعی شده که گوجهی بیمزهی گرد میتواند به یک طعمدهندهی شیرین تبدیل شود. شاید الان احساس غرور کنید که میدانید میوهی سس کچاپ چیست. اما آیا مطمئنید که کالباس دیروز از گوشت گربه بوده یا گاو؟ چالشهای دیگری هم وجود دارد! نمیدانم که چقدر از آشپزی دیدنی است، چقدرش چشیدنی و چقدرش بوییدنی؟ اما مطمئنم که آشپزها امروزه با ارائهی تصویری آشپزی در دنیای رسانهای خیلی راحت عوامفریبی میکنند. صنف آشپز و یا حتی مادران ما –بصورت فرض در فرهنگ ایرانی- به ارائهی آشپزی خویش میپردازند؛ ولی ممکن است که از بیان روش آشپزی و فنون آن امتناع کند، کم سخن بگوید و اگر کسی در کارش دخالت کند سریعا این دوگانگی را خطری برای محصول نهایی میبیند: «آشپز که دوتا شد یا غذا شور میشه یا بینمک» آشپزها میدانند که مردم سلیقههای متفاوتی دارند و بنابراین با تعبیهی نمکدان و ادویهجات غذایی در کنار غذا، محصولی منعطف را به مخاطب ارائه میدهند. حقیقتش نسبت به یک مسالهی آشپزی حسادت میکنم: این که مردم برای خوردن مجبورند که برای یک لحظه بصورت خودآگاه قاشق و چنگال بدست بگیرند و در معماری این مرحله وجود ندارد! اگر حوصله داشتید یکبار دیگر متن را بخوانید و بجای آشپز و آشپزی واژهی معمار و معماری را جایگزین کنید.