۷۳۰٪؛ رشد انفجاری ظرفیت پذیرش رشتهی مطالعات معماری در یک دههی اخیر
هفدهسال پیش طفلی در ارتفاعات ولنجک تهران متولد شد که دانشکدهی معماری دانشگاه بهشتی آن را «مطالعات معماری ایران» نامید. سالهای آغازین حیاتِ این رشته به دانشگاههای بهشتی و هنر اصفهان محدود شده بود. اما طولی نکشید که دانشگاهها و نهادهای بیشتری جذب این رشته شدند و برای ترویجش صف کشیدند. اکنون و در آستانهی هجدهسالگی گرایش «مطالعات معماری»، تعداد پیروان این مسیر بیش از هر زمانی شده و دانشجوهای بیشتری قصد آمدن به این رشته را دارند.
اما، همیشه افزایش کمیت، یک پرسش کلیشهای را به همراه دارد؛ اینکه چه بر سر کیفیت آمده؟ در این یادداشت قصد دارم با پیمایشی آماری، به تحولات کمّی اشاره کنم تا بهانهای برای بررسی وضعیت کیفی این گرایش داشته باشم.
یک دهه در سه قاب
همهساله سازمان سنجش با همکاری دانشگاهها دفترچهای تحت عنوان «دفترچهی راهنمای انتخاب رشته آزمون کارشناسی ارشد ناپیوسته» تدوین میکند که در آن، نام دانشگاههای پذیرندهی هر رشته عنوان شده و ظرفیت پذیرش هرکدام مشخص است. بر اساس این دفترچه کوشیدم تا وضعیت رشتهی «مطالعات معماری ایران» در یک دههی اخیر را بررسی کنم و سه قاب از آن را در کنار یکدیگر قرار دهم: ۱۳۹۱، ۱۳۹۶ و ۱۴۰۱.
سادهترین تحلیل، افزایش قابلتوجه دانشگاههای ارائهدهندهی «مطالعات معماری ایران» است؛ چنانکه میبینیم، در سال ۱۳۹۱ دو دانشگاه، در سال ۱۳۹۶ شش دانشگاه، و در سال ۱۴۰۱ تعداد یازده دانشگاه این رشته را ارائه داده و خواهند داد. در واقع در این یک دهه تعداد دانشگاههای ارائههنده ۵.۵ برابر شده است.
اما این آمار زمانی شنیدنیتر میشود که سیر صعودی تعداد دانشجویان این رشته را بررسی کنیم. در سال ۹۱، ظرفیت پذیرش این رشته صرفاً ۲۰ دانشجو بود و اکنون این رقم به ۱۴۶ رسیده است. بهعبارتی تعداد دانشجویان ورودی ۱۴۰۱، ۷۳۰٪ یا ۷.۳ برابر سال ۱۳۹۱ شده است.
به بیان دیگر، ظرفیت پذیرش این رشته در این یک دههی اخیر ۶۳۰٪ افزایش یافته است. در حالی که برای مثال، ظرفیت رشتهی پرطرفداری مثل گرایش ارشد مهندس معماری (کد رشتهی ۱) فقط ۱۷۰٪ افزایش یافته است. با مقایسهی این دو رشته میتوان گفت که رشد ظرفیت رشتهی مطالعات معماری ایران نسبت به گرایش ارشد مهندسی معماری ۳.۵ برابر بوده است. تفسیر این گزاره چندان دشوار نیست؛ چرا که عمر گرایش مهندسی معماری بسیار طولانی است و رشد تصاعدیاش در دهههای گذشته صورت گرفته است. اما بر اساس شواهد میتوان ادعا کرد که دوران رشد تصاعدی گرایش مهندسی معماری به سرآمده و موعد رشد قارچگونهی گرایشهای کمترشناختهشدهای مثل مطالعات معماری ایران فرا رسیده است.
اما جدا از این، باید توجه داشت که نسبت تعداد دانشجوی مطالعات به ازای هر دانشگاه، از ۱۰ نفر در سال ۱۳۹۱ به ۱۳.۲ نفر در سال ۱۴۰۱ تغییر یافته است. در واقع تعداد دانشجویان بیشتری در هر دانشگاه باید هر سال پایاننامههای خود را در این رشته سپری کنند که این به معنای فشار بیشتر بر استادها برای هدایت کلاسها و راهنمایی پایاننامههاست.
تلنگر ۱۳۹۹؛ مادری که فرزندش را از خانه بیرون کرد!
دو سال پیش و در سال ۱۳۹۹ گروه مطالعات معماری دانشگاه شهید بهشتی در اقدامی خلافِ جریان، دانشجویی برای این رشته جذب نکرد! دانشگاهی که به حق، مادر این رشته شناخته میشود، از جذب دانشجوی جدید امتناع کرده بود تا بتواند به تعداد زیاد دانشجویان روزانه و شبانه و پردیس خودگردان در حال تحصیلش رسیدگی کند. چرا که در سال ۱۳۹۸ در این دانشگاه ۱۸ دانشجو جذب کرده که این عدد فراتر از توان اساتید بود.
بهعنوان یک دانشگاه تهرانی، از دور به این وضعیت نگاه میکردم و با خود میپرسیدم که اگر گروه مطالعات معماری دانشگاه بهشتی با تعداد ۱۸ دانشجو موافق نبوده، پس چه کسی دستور داده تا این تعداد دانشجو جذب رشته شود؟ بر اساس شنیدهها، توازن تعداد دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی از هنگامی به هم ریخته بود که خود دانشگاه شهید بهشتی ظرفیت هشت دانشجوی «پردیس خودگردان» را به گروه مطالعات تحمیل کرد تا بلکه عواید مالی بیشتری برای این دانشگاه فراهم شود و اشتهای سیریناپذیر اقتصادی این نهاد را تأمین کند.
عدم جذب دانشجو در سال ۱۳۹۹ یک اقدام جسورانه و تحسینبرانگیز از گروه مطالعات معماری ایران دانشگاه شهید بهشتی بود و البته یک تلنگر! گروه مطالعات بهشتی نشان داد که کیفیت علمی را فدای کمیت نخواهد کرد و حتی حاضر به قربانیکردن «اسماعیل»ش است تا از کیفیت علمی نکاهد. اما به راستی کدام گروه مطالعات دیگری، چنین اقتداری خواهد داشت که در برابر زیادهخواهیهای دانشگاه بایستد و از کیفیت مدنظر خود کوتاه نیاید؟
جای دوری نرویم؛ امسال برای نخستینبار دانشگاه تهران تصمیم گرفته تا علاوه بر دانشجویان شبانه، شش دانشجو با عنوان «پردیس خودگردان» جذب کند و خیلی زود مشخص خواهد شد که آیا کیفیت علمی این گروه افول خواهد کرد یا خیر؟ آیا گروه مطالعات دانشگاه تهران از واقعهی ۱۳۹۹ گروه مطالعات شهیدبهشتی بیخبر است یا در برابر ارادهی دانشگاه تهران ناتوان بوده و تسلیم آن شده؟
مطالعات معماری ایران آیا آموزش اژدهاکشی است؟
چند وقت پیش داستانی خواندم که در گوشهی ذهنم جا خوش کرده. میگویند شخصی مدعی بود که میتواند شیوهی اژدهاکشی را به علاقهمندان یاد بدهد و تعدادی برای یادگیری این مهارت، دور او جمع شدند. پس از مدتی تلاش، آنها به راستی این مهارت را فرا گرفته بودند و خودشان اکنون یک اژدهاکش بودند. اما مشکل این بود که اصلاً اژدهایی وجود نداشت که آنها بتوانند مهارتشان را نشان دهند. پس به ناچار کاری نداشتند، جز اینکه خودشان هم شیوهی اژدهاکشی را ترویج دهند.
از این حکایت بگذریم و نگاهی به اطرافمان کنیم. در جامعهای در حال مطالعهی معماری ایران هستیم که فقط در یک مقطع تحصیلی پایینتر -یعنی در مقطع کارشناسی- امسال دوباره تعداد دانشآموزان کنکوری در رشتهی ریاضی کمتر شدند و دوباره رشتهی علوم تجربی یکهتازی کرد. با هر منطقی میتوان متوجه شد که این خرد جمعی، نه از سر علاقهی نوجوانان این سرزمین به مباحث تجربی، که از سر اقتضائات اقتصادی است. جدا از این، در جامعهای زندگی میکنیم که بر اساس آمار موثق بیش از ۴۰ درصد مردمانش به فکر مهاجرت از این دیار هستند و به هر دستاوریزی چنگ میزنند تا از چاردیواریِ ایران خارج شوند. از یاد نبریم که در جامعهای زندگی میکنیم که دانشگاهش پیک جمعیتی دهه شصتیها را از سر گذرانده و اکنون دانشگاههای زیادی با هزار خواهش و تمنا به دنبال جذب دانشجو و پر کردن صندلیهای خالیاند.
در این شرایط، به راستی کدام موج و جمعیتی به دنبال پژوهش در «مطالعات معماری ایران» است که ظرفیتش را هفت برابر کردهاید؟ با توجه به تجربهی چندسالهی کار با دانشجویان کنکوری در مرحله دوم، اذعان میکنم که اکنون نسبت ظرفیت دانشگاهها به دانشجویان آنچنان نامتناسب شده که با رتبهی سهرقمی هم میتوان در هر دانشگاهی قبول شد.[۱] حتی شاهدیم که در همین دانشگاههای معتبر یا بهاصطلاح «برند» هم، گاهی دانشجویانی وارد میشوند که «اشتباه» رشتهشان را انتخاب کردهاند یا از قضا در آن قبول شدهاند. لازم به تأکید است که تمام موارد فوق دربارهی دانشگاه تهران و بهشتی بیان شده و شما میتوانید خودتان راجع به کیفیت سایر دانشگاهها قضاوت کنید.
اما بحث آخر اینکه واقعاً مطالعات معماری چه جایگاهی دارد که ظرفیتش افزایش یافته است؟ کدام پژوهشکده یا مؤسسه به حمایت از پژوهشهای تاریخی یا معاصر معماری ایران میپردازد یا میتواند پژوهشهای جاری آن را سامان دهد؟ حتی اگر جای دوری هم نرویم و آرمانی فکر نکنیم، کافیاست به مقطع دکترای معماری نگاه کنیم؛ جایی که دانشجویان مطالعات معماری مجبورند دوباره کنار دانشجویان سایر گرایشهای معماری بنشینند و تازه متوجه شوند که ملاک و معیار دانشجوی دکتراشدن در رشتهی معماری، بهواقع نه پژوهش است و نه دانستن معماری ایران. در مقطع دکترا که اساساً وظیفهی دانشجو پژوهیدن است، کمتر پژوهشگری را میتوان یافت و این پرسش اساساً مطرح میشود که ضرورت «مطالعات معماری ایران» در این جامعه چیست که حالا سفرهی آن را هفتبرابر کردید؟
[۱] با توجه به اینکه دو دانشگاه پرطرفدار این رشته، یعنی تهران و بهشتی، امسال دانشجوی «پردیس خودگردان» جذب میکنند و در سایر دانشکدهها با رتبهی بالای ۱۰۰ در مرحلهی اول میتوان به موفقیت رسید، بنابراین گزارهی بیانشده درست است.