چگونه داعشی نباشیم
داعشی در دنیای واقعی متولد شد
در دنیای واقعی بزرگ شد
از دنیای واقعی ناراضی بود
مشکلات و کاستیهای دنیای واقعی را پیدا کرد
مسائل را جمع و جور کرد
و یک هدف کلی دست و پا کرد تا به آن دست یابد
هدف را به دوستان و همکارانش نشان داد
آن ها نیز تایید و تحسینش کردند
چرا که واقعا کاستیهای دنیای واقعی بود
بعد از آن داعشی به فکر افتاد که گام بعدی را بردارد
و این هدف و ایده را عملی سازد
چندی تلاش کرد
تا که امکان تحقق آن را در دنیای واقعی ندید
به دنیای ذهنی خویش کوچ کرد
هدف را چسباند به دیوار جلو چشمانشو هر روز نگاهش کرد
و به این فکر بود تا آن را محقق سازد
ولی کار سختی بود
چرا که هدف بزرگی داشت
به همین خاطر هدف هر روز دستکاری شد
و از دنیای واقعی فاصله میگرفت
تا این که از آن یکی دو جمله بیشتر باقی نماند
چرا که هدف ساده سریع تر به جواب میرسید
و ادامه داد و به دنبال راه حل گشت
روز و شب در دنیای ذهنی خویش تلاش کرد
تا در نهایت قصری با شکوه ساخت
و دقیقا همان چیزی بود که میخواست در دنیای واقعی ببیند
و در بالاترین برجک قصر رویایی خویش
همان یکی دو جملهی باقی مانده از هدف را نوشت
لا اله الا الله، محمد رسول الله
بعد از خواب پرید و به دنیای واقعی بازگشت
چند وقتی بود که از این جا دلکنده بود
و در آن دنیای کوچک، ولی بی حد و حصر اسیر شده بود
و حالا میخواست همه را همراه خویش سازد
همانهایی که اتفاقا ابتدا تاییدش هم کرده بودند
اما حالا فقط هاج و واج به او مینگریستند
چرا که این بار داعشی دست پر آمده بود
دیگر فقط از یک هدف کلی نمی گفت
و وقتی که میگفت، خون…
نه… نه…
همان قصر هزار پری جلوی چشمانش را گرفته بود
داعشی یک چیز را متوجه نبود
این که همگان آن هدف اولیه را تایید کرده بودند
و نه آن قصری که در ذهنش ساخته بود
داعشی میدانست که قصر را چگونه صد بار دیگر هم در ذهنش بنا کند
اما هرگز نمی فهمید که این قصر در دنیای واقعی قابل ساخته شدن نیست
هدف داعشی خیلی خوب بود
چرا که از دنیای واقعی بود
ولی قصرش نه
چرا که راه حل پیشنهادی وی از جنس دنیای ما نبود
و آن چیزهایی که در ذهن خویش خیلی ساده محقق میشد
اتفاقا در دنیای ما جزء رادیکالی ترین و قبیحترین اعمال شمرده میشود
اساسا با این تعریف بسیاری از ما داعشی هستیم
سلامی ویژه دارم به همهی بزرگواران و اساتید سنت گرا و کانسپت گرا