سوی ما کفتن ندانستی رهی؟
ای ز بی انصافی خود خورده سنگ
با خدای خویشتن بودی به جنگ؟
سوی او ده بار رفتی وانگهی
سوی ما کفتن ندانستی رهی؟
یک نهان یک بار با ما گشتیی
از گناه خود مبرا گشتیی
جبرئیل آنگاه بفرستادمی
تا ابد منشور عفوت دادمی
حکایت ۳۴/۵ مصیبت نامه عطار
روایت جالبی است. زنی که مرتکب عمل زنا می شود، از عمل خویش پشیمان می شود و نزد حضرت رسول (ص) می آید. درخواست کیفر خویش می کند. حضرت رسول هر بار سنگسار او را به تعویق می اندازد. بار اول برای آن که نوزاد به دنیا آید. بار دوم برای آن که به نوزاد شیر دهد. بار سوم آن که تا هفت سالگی کودک را تربیت کند و سپس مجبور به اجرای حکم الهی می شود. این چند بیت در پایان حکایت آمده و گفتاری است از عرش به آن گناهکار