در نقد مقدمهی کتاب معماری و راز جاودانگی، نوشتهی دکتر مهدی حجت
دکتر مهدی حجت را میتوان یکی از منتقدین جریان اصلی (پاپ) معماری معاصر نامید که از بیان خط مشی خود در این چند صفحه نیز دریغ نکرده است. او با تمجید از کتاب الکساندر همسویی نظام فکری خویش را با این نویسنده پررنگ مینماید. حجت همواره با تبیین چارچوبها، نظریهپردازی و انتزاع میکوشد تا به بازتعریف معانی آشنایی چون زیبایی، خلاقیت و حتی معماری بپردازد و مخاطبان را دعوت میکند تا معماری معاصر را نقد کنند.
از متنی به کوتاهی یک مقدمه نباید انتظار داشت که کاملا به ساختارمند نگاشته شود؛ اما در همین سطور گزارههای متعددی وجود دارد که نویسنده را متهم به کلیگویی میسازد. مهمتر، نوع نگاه و اندیشهی فکری حجت است که در یک نظام فکری توجیه میشود؛ او سعی میکند تا برای هر اصطلاحی، تعریفی را با واژههای دیگر فراهم آورد و برای واژههای دیگر نیز زنجیروار تعاریف دیگری را مهیا میسازد. آفت این نظام فکری این است که تعاریف صرفا با معیارهای تعریفشدهی خود ساختار توجیهشدنی است و نقدهای دیگران وارد نمیبیند.
اما مهمترین نقد، وجود پیشفرضهای متعالی است؛ حجت از ظرف و مظروف میگوید که انتزاعی کلی است و نقدی بر آن وارد نیست. در مرحلهی بعد از هدف معماری و ظرف برای ارتقای «کیفیت زندگی» مظروف میگوید و مشکل معماری امروزی را عدم «تعادل» در پرداختن به ظرف و مظروف میداند. اما «کیفیت زندگی» و «تعادل» صرفا واژگانی است که نسبی سنجیده میشود و همچنان نیازمند به تدقیق است. بنابراین حجت در آخرین گام از روح انسان و آدمی و حقیقت میگوید و اندیشههای اسلامی و آرمانی خود را در آن میگنجاند که پیشفرضی است بر تمام تعاریف دیگر. بنابراین سخنان حجت صرفا بر مبنای تعداد زیادی پیشفرض توجیهشدنی است و ترجمهی آن به زبان معماری نیز جای تردید دارد. شگفت آن که حجت با این مقدمه سعی کرده تفکرات الکساندر را به تفکرات خود نزدیک سازد و اعتبار گیرد؛ در حالی که الکساندر در یک نظام فکری دیگر و قطعا با پیشفرضهایی متفاوت لب سخن گشوده که البته در کتابی با مختصات ادبی و شاعرانه بروز نمییابد.