«جنگ نیابتی» و خیلی اصطلاحات دیگر…
چندسالی است که استراتژیستهای ایران در کنار توصیف آرمانگرایانه و دینی اعمال خود، بهدنبال تشریح منطقی آنند. میگویند در فلان منطقه حضور داریم تا جنگ به خاک ما کشیده نشود. پشت دوربینها میآیند؛ از «جنگ نیابتی» میگویند و الی آخر.
این صحبتها حداقل قابل نقد کردن است و با ادبیات جنگی دوران معاصر همسنخ تر.
اما مساله همین است که چرا با ادبیات جنگی معاصر و آمریکایی یکسان شده؟ آیا واقعا آرمان ما با آرمان شیطانی-آمریکایی یکی شده؟ آرمانی که میگوید با دشمن میجنگیم و از خود دفاع میکنیم؛ برای همین در خاورمیانه میجنگیم تا به مرزهایمان نرسند؛ فقط ما مهمیم و دیگران را فدای خودمان میکنیم. اینسوی جهان ما هم همین حرف را برای همسایگان غربی مان میزنیم و حاشیهی امنی برای کشور عزیزمان ایجاد میکنیم.* اما نمیدانیم که حاشیهها بخاطر استراتژی «جنگ نیابتی» به قهقرا میروند. کشورهایی که جنگهای نیابتی در آنها برقرار است در واقع مظلومترین کشورها هستند.
ادبیات «جنگ جنگ تا پیروزی» در دوران معاصر و با برآیند شرایط خاورمیانه تا حدی ایجابی است و از آن گریزی نیست. اما این شعار در دههی ۵۰ و برای تمام جهان اسلام بود. حالا بعد از چهل سال آرمانهای اسلامگرایانهی ما کمرنگ شده و «منافع ملی» -اصطلاح مرسوم دیگری در دنیای معاصر- را پیش میکشیم. با تمام این تغییرات، شعار همچنان «جنگ جنگ تا پیروزی است.»
در وهلهی اول از مسئولین و استراتژیستهای فعلی انتظار میرود که وضعشان را با خودشان روشن کنند که دقیقا بهدور از تعارف به دنبال چه هستند…
* همیشه از ورود ایران به معرکهی داعش در عراق و سوریه دفاع کردهام. اما استراتژیهای متعددی در هر جنگی صورت میگیرد و هر جنگی را با دیگری متفاوت میسازد.