آرمانگراهای پیر ترسو
توی انجمن علمی زپرتو و کوچولومون که کل دورهاش ۱.۵ سال هست فهمیدیم که برای استمرار ایدهها و اندیشههاش باید از ۳ ماه مونده به انتهای دورهاش جوون گرایی کنیم. بعنوان یک پیرمرد در اون منصبم باید بگم که جوون گرایی اتفاقا خیییییلی هم شیرینه. این که ببینی یه عده دارن مسیری که تو قبلا تجربه کردی رو طی میکنن و اتفاقا بهتر و با ایدههای نو ادامهاش میدهند.
آی پیرمردها بلند شوید! یا با زور بلندتان میکنند و اگر گردنکلفت باشید، عزرائیل بهحسابتان رسد…
اتفاقا این جوان در تصویر در انتها بهترین پیشنهاد را میدهد. باید در کنار مدیر قبلی نشست و آموخت تا از صفر شروع نکرد. میدانید چرا نمیپذیرند؟
– شاید دیکتاتورند و دیکتاتور چشم دیدن کسی را ندارد تا نظر دهد.
– شاید فساد دارند و بالطبع نگران فاش شدن فسادها هستند.
– شاید ترس پیری آنها را فرا گرفته تا آب از آب تکان نخورد و اسیر عادتهای همیشگی زندگی خستهکننده شدهاند.
– شاید بدبین اند و زندگی آنقدر طعمهای تلخ به آنها چشانده که دیگر چیزی برایشان قابل اعتماد نیست.
-…
فقط ایکاش خودشان را به خاطر بیاورند و خدا را قاضی کنند و جوانیهای خودشان را بهیاد آورند…